پرهام پرهام ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

پرهام و دنیای تازه

پرهام! 21 ماهگی ات مبارک کوچولو!

به نام خدا ١- آب میوه می خورم! به به! چی شد؟!!!! پس نی( هر دو حرف رو ساکن بخونید!) کجا رفت؟! ٢- با پرهام تا حالا ٢بار رفتیم به خانه ی مادر و کودک. یه جایی بهتر و وسیع تر و تمیزتر و خوشگل تر از خانه ی اسباب بازی قبلی. یه حیاط داره باحال. بزرگ و پر از وسایل بازی برای مادرها و بچه ها! شن بازی و اب بازی و صخره نوردی و اتاق بازی کودک و کافی شاپ و اگه بخواهی ایروبیک و یوگا و دارت و منچ و مارپله و....نشانی: بلوار اب وبرق. ویلای ٣. تا حالا ما فقط ساعتهایی رفتیم که کسی جز خودمون نبوده! سر ظهر! پرهام بازی کرده و منم مطالعه کردم یا مساله برای شاگردهام نوشتم! جای خیلی خوبیه. خدا پدر اون کسانی که ایده ی این مکانها رو اول داده بیامر...
29 آذر 1390

پرهام و این روزها!

به نام خدا چند روزی هست -حدود یک ماه!!!- که لپ تاپم ریخته به هم! هیچ کاری نمی تونم بکنم. یه مطلب کوچولو رو باید بارها بگذارم تا ثبت بشه بنابراین منم بی خیال شدم! حالا ببیینم اینا رو می شه فرستاد یا نه؟ 1- چند وقتی هست که پرهام دوست داره لباسهای من و باباش رو بپوشه! پا توی دمپایی های من و کفشایی که توی کمد دارم می کنه و به سختی باهاشون راه می ره! الهی دورش بگردم. وقتی دلیل کارش رو فهمیدم خیلی خوشم اومد و یه جوری دلم به رحم اومد! تو کتاب دنیای شگفت انگیز کودکان نوشته دلیل این کار اینه که کودک دوست داره خودش رو شبیه بزرگ ترها کنه چون فهمیده اونها توانایی بیشتری در کنترل دنیا و لذت بردن از اوضاع دارند. بزرگترها می تونند راحت کارهای دلخواهش...
24 آذر 1390

مسابقه نی نی و محرم

به نام خدا این عکس پرهام رو در  شب عاشورا گرفتیم. ما شب عاشورا رفتیم حرم امام رضا(ع). با امید این که پرهام در پناه لطف و توجه خدای مهربون و پیامبر خدا و اهل بیت ایشون باشه.       ...
16 آذر 1390

پرهام و دا

به نام خدا نه اشتباه نکنید این دا هیچ ربطی به رمان معروف دا نداره بلکه اسمیه که پرهام برای صداکردن دایی مهدی ازش استفاده می کنه. هفته ی قبل مادرم به همراه برادرم مهدی به اینجا اومدند. پرهام تا جایی که خودش و مهدی توان داشتند بازی می کرد! حالا بعدا مفصل تر می نویسم. فعلا عکسها رو ببینید! 1- پرهام موش شده و دا هم ازش عکس گرفته! 2- پرهام داره به تقلید از دا با ماشین کنترلی اش بازی می کنه. مثل اون خم می شد یا می نشست روی زمین! و سیم آنتن رو تا آخرین حد می کشید بیرون! 3- گوشه ی سمت راست رو ببینید! موبایل مهدی رو مثلا مخفی کرده! اونطوری نشسته تا دیده نشه لابد! 4- دید داره لو می ره بردش اونطرفتر! 5- بدون شرح!   ...
7 آذر 1390
1